برچسب ها - رمان خار و گل میخک
خار و میخک |
من پنج ساله بودم؛ مادرم مرا داخل کشید و مرا به جای خودم نشاند و هر از گاهی یک لقمه نان و چند عدد زیتون به من می‌داد.در آن زمان من معنای جنگ را نمی‌دانستم، اما این را می‌فهمیدم که جنگ به طور غیرعادی، چیزی ترسناک و تاریک است.
کد خبر: ۵۴۰۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۲

جدیدترین اخبار پربازدید ها